پرسشگر گرامی از این که سوال خود را با ما در میان گذاشته اید و به دنبال خوشبختی و سعادت هستید از شما متشکریم و تبریک می گوییم. امیدواریم که پاسخ ارائه شده مفید واقع شود.
از جمله سوالات اساسی که در ذهن هر انسانی شکل می گیرد این است که ، خوشبختی چیست و ملا ک های آن کدام است؟ آیا همه انسانها به خوشبختی نائل می شوند ؟
در پاسخ باید گفت ، راز موفقیت در یافتن یک گم شده آن است که بدانیم به دنبال چه می گردیم.کسی که نداند اساساً به دنبال چه چیزی باید باشد، چه بسا ممکن است گم شده ی خود را بارها ببیند و از کنار آن بگذرد و به آن اعتنایی نکند. کسی که به دنبال خوشبختی و رسیدن به سعادت است، اگر خوشبختی را نشناسد هر چه تلاش کند، کمتر آن را می یابد و همین ناکامی، بر نارضایتی های او می افزاید.
انسان، موجودی است کمال گرا و هدفمند که از بیهودگی، بی معنایی و بی هدفی، سخت گریزان است. بیهودگی و پوچی، چنین موجودی را ارضا نمی کند و از این رو اگر زندگی، معنا و هدفی نداشته باشد، زنده ماندن، ارزشی نخواهد داشت؛ هر چند تمامی امکانات زندگی فراهم باشد. علت نارضایتی و سرد شدن زندگی،«کمبود رفاه» نیست. زندگی ساده و حتی سخت را می توان دوست داشت و احساس خوشبختی کرد، به شرط آن که «معنای زندگی را درک» کرده باشیم. آن چه باعث معنای زندگی می شود باید دارای دو ویژگی باشد: ارزشمند (خیر) و پایدار. قرآن می فرماید: «و ما أتیتم من شیء فمتع الحیوة الدنیا و زینتها و ما عند الله خیر و أبقی أفلا تعقلون؛ آنچه به شما داده شده، کالای زندگی دنیا و زینت آن است، حال آن که آنچه نزد خدا است، بهتر و پایدارتر است، آیا نمی اندیشید؟(1)
در رابطه با خوشبختی ، مکاتب گوناگون آن را به گونه های مختلف تعبیر نموده اند و ملا ک ها و معیارهای متفاوتی را برای آن ذکر کرده اند ، هر چند که همگی در این نکته مشترک می باشند که اساس خوشبختی ، آرامش انسان است . اما مصادیق و ابزارهای رسیدن به این آرامش در مکاتب مختلف ،متفاوت می باشد .
برخی معتقدند که سرچشمه سعادت (خوشبختی) را در درون خود باید جستجو کرد . آنهایی که تفسیر سعادت را «آسایش از آلام» می دانند، بر این باورند که آلودگی با دنیای بیرون، موجب درد و رنج است و هرچه انسان، بیشتر خود را از جهان بیرون بی نیاز سازد و رابطه اش را با بیرون قطع کند، از سعادت (که چیزی جز خلاصی از رنج نیست) بیشتر بهره مند می شود. آنها تحت فشار و رنج قرار دادن و به ریاضت و سختی کشیدن جسم انسان را ، راه صحیح خوشبختی میدانند و عقیده دارند چنان باید جسم و بدن را در تنگنا و سختی قرار داد که جسم انسان ضعیف و نحیف شود و روح انسان کامل و بزرگ گردد. نشانه هایی از این طرز تفکر را در تصوف هندی و افکار بودا و مانی و پیروان ایشان می توان مشاهده کرد.
دسته ای دیگر، سرچشمه خوشبختی را در جهان بیرون می دانند و معتقدند انسان، موجودی این جهانی است و تحت تأثیر عوامل این جهان است. این دیدگاه مادّی مسلک، سعادت را فقط وابسته به عوامل خارجی می داند. یعنی هر چه انسان بیشتر بتواند از لذائذ مادی و دنیایی استفاده نماید خوشبخت تر است.
اما لرد ریچارد لیارد، اقتصاددان و پژوهشگر انگلیسی در کتابی به نام جامعه خوشبخت نشان میدهد که رفاه مادی نمی تواند خوشبختی آدمی را تضمین کند. لیارد در رساله خود می کوشد که ثابت کند رفاه روز افزون در جوامع پیشرفته، الزاما به احساس سعادت نمی انجامد. اقتصاددانان تا کنون بر اساس میزان درآمد سرانه، خوشبختی را اندازه می گرفتند. اما هرچند درآمد سرانه ملی در جوامع صنعتی پیوسته افزایش یافته، اما بر خوشبختی شهروندان به این میزان افزوده نشده است. لیارد از اینجا به این نتیجه می رسد که رشد صنعتی نمی تواند ملاکی برای خوشبختی آدمی باشد.
در مورد ثروت و دارایی باید گفت: نگاه ما و استفاده ی درست از آن است که تعین می کند ما خود را خوش بخت بدانیم یا نه. حضرت خدیجه – علیها السلام- با استفاده ی درست و در اختیار گذاشتن مال خود در خدمت دین خدا البته احساس رضایت و خوش بختی هم باید بکند، اما قارون با آن ثروت و تکبر ثروت با خوش بختی بیگانه است! یکی از عوامل آرامش را می توان مالی که در جهت بر طرف کردن نیازهای انسان به کار گرفت دانست. اما اهمیت و اثر گذاری ثروت در خوش بختی بیشتر است یا بدن سالم؟ حضرت علی – علیه السلام- در این زمینه فرموده اند:«آگاه باشید که فقر نوعی بلا است و سخت تر از تنگدستی بیماری تن و سخت تر از بیماری تن، بیماری قلب است، آگاه باشید که همانا عامل تندرستی تن، تقوای دل است». (2)
با سر زدن به بیمارستان ها می توانید از افرادی که دارای مال و ثروت هستند اما دارای سلامتی نیستند بپرسید که حاضر هستید تمام ثروت خود را بدهید تا سالم شوید یا نه. به راستی جواب آنها چیست؟ روزی به پادشاهی گفتن اگر مریض شوید و نتوانید مایعات خورده را از بدن خود خارج کنید چه مقدار از مال خود را حاضر هستید بدهید؟ گفت: نصف آن را. دوباره از پادشاه سوال شد، اگر آب نتوانید بخورید چه مقدار از مال خود را می دهید؟ گفت: نضف دیگرش را. این شخص سوال کننده به اطرافیان گفت: مال دنیا به یک آب خوردن و خارج شدن آن ارزش دارد!
بنابرین می توان نتیجه گرفت که مادیات محور مناسبی برای ارزیابی خوشبختی نیست.
از دیدگاه اسلامی ملاک سعادت و خوشبختی ، رضایت و خشنودی خداوند متعال از انسان است و برای رسیدن به این امر عوامل و زمینه هایی را در آیات و روایات برشمرده اند ، که چندین مورد از آنها بیان می شود :
1.شناخت خود و توانایی های خود :
سعادت واقعى(خوشبختی) هر فرد آن است که به گنج های که خدا در وجود او قرار داده ، دست یابد و به تعبیر استاد مطهری(ره) در کتاب انسان کامل: در بالاترین سطح، سعادتمند ، به کسی گفته می شود که همه استعداد هایش را در حد اعلی و به صورت هماهنگ پرورش داده باشد. امام علی- علیه السلام- می فرماید: هیچ مردی جز با طاعت خدای سبحان خوشبخت نشود و هیچ مردی جز با معصیت خدا بدبخت نگردد(3). عبادت سبب می شود گنج های الهی درون ما شکوفا و استخراج شود و گناه باعث می گردد این گنج ها پوشیده تر شود.
روزی شخصی از امام علی -علیه السلام- پاسخ چنین پرسشی را خواست: خوشبختی چیست؟حضرت فرمود :«خوشبختی در این نیست که مال تو فراوان و فرزندان تو بسیار شوند؛ خوشبختی آن است که دانش ات افزون گردد و بردباری ات فراوان شود و به پرستش پروردگار مباهات کنی. اگر نیکی کردی شکرش را به جا آوری و اگر بدی کردی، استغفار نمایی. دنیا زیباست اما برای آن که گناهی کرده و می خواهد با توبه جبران کند و کسی که با شتاب به کارهای نیک مشغول است» .(4)
2. ایمان :
همانگونه که خداوند متعال در چندین جای قرآن کریم می فرمایند :« قد افلح المومنون » ، باید گفت راز خوشبختی انسان تنها در پرتو ایمان الهی است و بس. و این ایمان الهی محقق نمی شود مگر با عمل به دستوراتی که خداوند متعال به همه ما عطا فرموده اند .
3. آخرت گرایی :
حضرت علی – علیه السلام- می فرماید: «اسعد الناس من ترک لذه فانیه للذه باقیه »؛ خوشبخترین مردم کسی است که لذت گذرا را بخاطر لذت ماندگار ترک کند(5). برای گروهی معنای زندگی و حیات یعنی بهتر خوردن و بهتر پوشیدن و بیشتر لذت بردن. نتیجه و ره آورد این زندگی، چیزی، جز زباله و کود نیست. به راستی اگر ما این گونه باشیم چه مقدار ارزان فروشیم و به کم قانع!. این معنا از زندگی نمی تواند انسان را که به دنبال کمال و سعادت و خوش بختی است را ارضا کند. از این رو، هر چه در دنیا بیشتر تلاش می کند و هر چه بیشتر از سرمایه هایش در این مسیر استفاده می کند، کمتر به آن چه او را ارضا می کند دست می یابد و بیشتر از معنای واقعی زندگی دور می سازد. از این رو، بر دامنه ی نارضایتی اش افزوده می شود. حتی آنان که به ثروت فراوان می رسند، چون نیاز فطری شان به طور ارزشمند بر آورده نمی شود، از درون، گرفته و سر خورده اند.
به نظر می رسد میان تمکن مالی و خوشبختی، رابطه ی علت و معلول بر قرار نیست. برخی مواقع دو نفر از جهت مالی مساوی هستند اما، یکی از آنها از زندگی خود راضی و خود را خوشبخت می داند، علت چیست؟ بعضی مواقع فردی دارای پول و ثروت است اما در زندگی خوشبختی را لمس نمی کند، در مقابل فردی کارگر معمولی است، اما خود را خوشبخت می داند. علت این برداشتهای مختلف در این است که رضایت و خوشبختی در زندگی یک احساس درونی است. هر چند این احساس، منقطع از دنیای خارج نبوده و می تواند تحت تأثیر آن باشد، اما وابسته به آن نیز نیست و این امکان وجود دارد که در بدترین شرایط نیز بتوان از زندگی، احساس رضایت داشت. برای رسیدن به احساس خوش بختی باید بیشتر به «کنترل احساس و مدیریت آن» پرداخت. احساس ناشی از تفکر است. احساسات و عواطف ما آن گونه شکل می گیرند که می اندیشیم.
از نظر اسلام تمامی نعمات و لذت های دنیایی هم چون صفر های پشت سر هم محسوب می شود که به تنهایی ارزشی ندارند و گرنه اگر ملاک خوشبختی ثروت بود قارون، جزء خوشبخت ترین ها محسوب می شد و اگر قدرت ملاک بود فرعون باید جزء خوشبخت ترین ها محسوب می شد. اما می بینیم که این طور نبود، بنابراین آنچه باعث ارزشمند شدن این صفرها می شود وجود الف یار در ابتدای آنهاست. وقتی خدا، معنای زندگی شد، انسان به خاطر خدا زندگی می کند، به خاطر او تلاش می کند و برای رسیدن به او همه ی سختی ها را تحمل می کند و هم واره از زندگی لذت می برد، زیرا خود را وقف کسی کرده که همه ی زیبای ها از اوست. وقتی خدا معنی زندگی شد، انسان می فهمد که از خدا است و به سوی خدا است و در زندگی نیز برای او باید باشد.
همه ی احساسات منفی و مثبت، نتیجه ی مستقیم افکارند. بدون افکار غمگینانه نمی توان احساس غم کرد، یا بدون داشتن افکار خشمگینانه نمی توان احساس خشم کرد. بنابراین خوش بخت دانستن خود، ریشه در چگونگی تفکر ما دارد. اگر نگاه و نگرش ما به دنیا واقع بینانه باشد، انتظارات ما نیز واقع گرایانه خواهد بود و در پی آن، احساس از زندگی نیز واقع بینانه خواهد شد. فیلسوف یونانی اپیکور می گوید: نگرش و برداشت انسان از رویدادها بسی مهم تر و تعیین کننده تر از خود رویدادها هستند. (6)
4.شناخت دنیا :
پیامبر اکرم-صل الله علیه وآله- فرمودند: «اگر از دنیا آن چه را من می دانستم، شما هم می دانستید، جان های شما از آن، احساس راحتی می کرد»(7). خوشبختی در دنیا گرو شناخت «دنیا» است. امام علی – علیه السلام-می فرماید: «من عرف الدنیا، لم یحزن للبلوی؛ هر کس دنیا را بشناسد، از بلاهای آن اندوهگین نمی شود»(8). حضرت نمی فرماید دنیا باید جای خوشی ها باشد، بلکه می فرماید اگر دنیا شناسی تان واقعی باشد، با وجود سختی ها باز احساس ناراحتی و نارضایتی به شما دست نخواهد داد. اگر بدانیم راحتی و آسایش دائمی در آخرت است و این دنیا جای تلاش و کوشش می باشد و البته خوشی و ناخوشی های آن درهم است، دیگر از این دنیا اندازه ی خودش توقع خواهیم داشت و این امر در احساس خوشبختی و رضایت از زندگی بسیار بسیار موثر و نقش آفرین است.
5.باز کردن چشم دل :
ابوبصیر می گوید: در خدمت امام محمد باقر- علیه السلام - وارد مسجد شدم جمعیت بسیاری در رفت و آمد بودند امام -علیه السلام- به من فرمود: «سل الناس هل یروننی؛ از مردم بپرس آیا امام باقر را می بینید؟»
از هرکس که پرسیدم اباجعفر! را دیدی می گفت نه با اینکه آن حضرت در کنار من ایستاده بود تا اینکه أبوهارون مکفوف(نابینا) آمد، حضرت باقر- علیه السلام - فرمود: از او بپرس گفتم امام محمد باقر را دیدی؟ گفت: آری ایشان همین جا ایستاده اند گفتم از کجا فهمیدی؟ گفت: چگونه ندانم در صورتی که آنجناب نوری است درخشان و آفتابی است تابان. به حقیقت آیا این شخص نابینا خوش بخت نیست و افراد بینا خوش بخت بودند؟
6. پرهیز از گناهان :
یکی از عوامل مهم که در چندین آیه از قرآن به شکل های گوناگون تکرار شده است و آنرا عامل خوشبختی و سعادت انسان معرفی نموده است بحث تزکیه انسان و پاک شدن او از هر گونه گناه و آلودگی می باشد ، همچنانکه خداوند متعال در سوره شمس می فرمایند :«قد افلح من تزکی »؛ به راستی کسی که خود را از گناهان پاک نمود رستگار است. همانگونه که در این آیه بیان شده است ، یکی از مهمترین عومل سعادت انسان پاک بودن انسان از گناهان است.
7 . اعمال صالح :
قرآن کریم امورى همانند جهاد در راه خدا، امر به معروف ، نهى از منکر، شکر نعمت هاى الهى ، توبه ، احترام به والدین و ... را مایه حیات و سعادت انسان مى شناسد.
8 . هم نشینى با بزرگان:
پیامبراکرم(ص) مى فرماید: «اسعد الناس من خالط کرام الناس »؛ سعادت مندترین مردم کسى است که با افراد بزرگوار و کریم هم نشین باشد».(9)
9.یاد خدا :
خدای متعال در قرآن میفرماید: «الا بذکر الله تطمئن القلوب» تنها با یاد خدا، قلبها آرام میگیرند. افرادی در زندگی خوشبخت هستند که از آرامش نفس و روح حقیقی برخوردار باشند. کسانی که به غلط پنداشتند زراندوزی و انباشتن مال موجب رسیدن به سعاد ت است، سخت در اشتباهند. به تجربه بر همگان معلوم شده که ثروت زیاد هیچگاه مایه سعادت و خوشبختی نیست و چه بسا باعث فلاکت شود.
نتیجه نهایی اینکه ملاک اسلام از خوشبختی انسان ، رضایت خداوند متعال است و آن بدست نمی آید مگر با پرهیز از گناهان و عمل به دستورات الهی . امیدواریم که همه ما در طی این مسیر آگاهانه قدم برداریم و به سعادت واقعی نائل شویم انشاالله.
کتاب جهت مطالعه ی بیشتر:
رضایت از زندگی، عباس پسندیده، دارالحدیث، قم.
عناوین یادداشتهای وبلاگ
دسته بندی موضوعی
دوستان